سال دولت و ملت، همدلی و همزبانی

تعلیمات اجباری

تعلیمات اجباری، قانونی که طبق آن همة اتباع هر کشور موظف اند دورة آموزش عمومی، شامل مقدمات علوم گوناگون، را بگذرانند. تأکید این دوره بیشتر بر خواندن و نوشتن و حساب کردن است. در هر کشوری بسته به نظام آموزشی و امکانات، یک مقطع تحصیلی را پایة آموزش عمومی می دانند و همگان باید مدرک آن پایه را بگیرند(حسینی نسب و اقدم، ذیل «آموزش عمومی »).
نخستین بار پس از انقلاب فرانسه در سال 1789، آموزش و پرورش ملی در آن کشور پایه ریزی شد و دولت موظف شد که آموزش عمومی و ابتدایی رایگان به وجود آورد. سپس در دیگر کشورهای اروپایی و نیز امریکا ایجاد نظام آموزش و پرورش عمومی از برنامه های اصلی دولتها گردید(گلشن فومنی، ص 33ـ34، 37، 39) و در اواسط قرن نوزدهم، قوانین آن در کشورهای متعدد به تصویب رسید(هوسن ، ص 13).
با روشن شدن نسبت مستقیمِ تحولات اجتماعی با آموزش عمومی، مبارزه با بی سوادی در کشورهای توسعه نیافته اهمیت یافت. در دسامبر 1919 لنین طی فرمانی کلیة شهروندان هشت تا پنجاه سالة شوروی را موظف به آموختن خواندن و نوشتن اعلام کرد(له، ص 10).


ن : شبنم سرچمی
ت : شنبه 17 / 4 / 1393
خاطرات معلمان افغانستانی

چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثرا رفته بودند به شهرهای خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند. اما استاد بدون هیچ تأخیری آمد در صنف و شروع کرد به درس دادن. استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری. بالاخره ساعت درسی را به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد! آخر سالی دیگه بسه!
استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز خودش هم برای اولین بار روی چوکی نشست.
استاد ۵۰ ساله‌ مان با آن کرتی قهوه‌ای سوخته‌ای که به تن داشت، گفت: حالا که توانستید من را از درس دادن بیاندازید، بگذارید خاطره ای را برایتان تعریف کنم. من حدودا ۲۱ یا ۲۲ ساله بودم، پدر و مادرم کشاورز بودند با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت آن ها را می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که هیچ وقت اجازه آن را به خود ندادم با پدرم بکنم اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل “ماش پلو” که شب عید به شب عید می خوردیم بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم.
استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دانم بچه ها شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن ها نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم… اما نسبت به پدرم مثل تمام پدرها هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم.
نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیارم. از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم. ... استاد حالا خودش هم گریه می کنه...
پدرم بود، مادر هم آرامش می کرد، می گفت آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم، به بچه ها عیدی نمی دیم، قرآن خدا که غلط نمی شه اما پدرم گفت: خانم! نوه های ما در شهر بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما...


[ ادامه مطلب ] |
ن : شبنم سرچمی
ت : شنبه 17 / 4 / 1393
دانش آموز...

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور

کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای

لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم

دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو

سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی

بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت

میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه

برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم

رو پاک نکنم و توش بنویسم …

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ...

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور

کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای

لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم

دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو

سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی

بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت

میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه

برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم

رو پاک نکنم و توش بنویسم …

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ...

 


ن : شبنم سرچمی
ت : شنبه 17 / 4 / 1393
با سواد ترین کشورهای دنیا را بشناسید

با سواد ترین کشورهای دنیا را بشناسید/جایگاه ایران کجاست؟

نهضت سواد آموزی نامی آشنا برای همه ما ایرانیان است یکی ازطرحهایی که بعد از انقلاب برای ریشه کن کردن بی سوادی اجرا شد.
 

در جدول زیر لیست با سوادترین کشورهای جهان آمده است که در آن کشورهای اروپایی مخصوصا کم جمعیت ها دارای آمار باسوادی کامل هستند.

ردیف
کشور
نرخ(درصد)
جمعیت
1
فنلاند
100
5.425.530
2
آندورا
100
83.888
3
گرینلند(دانمارک)
100
56.750
4
گرجستان
100
4.385.000
5
نروژ
100
5.051.200
6
لوکزامبورگ
100
511.800
7
استونی
99.8
1.340.400
8
لاتویا
99.8
2.231.500
9
لهستان
99.8
38.000.000
10
لیتوانی
99.8
3.180.300

 

این هم جدول کشورهای منطقه

ردیف
کشور
نرخ
1
آذربایجان
99.7
2
قطر
96.3
3
ترکیه
94.1
4
کویت
93.3
5
ایران
91
6
عربستان
86.7
7
افغانستان
83.7
8
عراق
78.2
9
امارات
77.9
10
پاکستان
54.9

ن : شبنم سرچمی
ت : شنبه 17 / 4 / 1393

خداوند بشر را آفریده و عقل را برای اندیشیدن در او به ودیعه نهاده است، تا حق و باطل، خیر و شر و زشت و زیبا را از هم تمییز دهد و راه خویش را در زندگانی بازیابد و در عین حال، از لغزش ها و زیان های جهل و نادانی مصون بماند. این هدف، جز از راه عقل پروری و دانش اندوزی میسر نیست. از این رو، اسلامْ مقام علم را بس والا معرفی کرده و از آغاز، مبارزه با بی سوادی را شروع و از همه فرصت ها برای مبارزه با این پدیده شوم استفاده نموده است. این دین سترگ، دانش اندوزی را یکی از ضروریات قرار داده و از این رو، مسلمانان توانستند در علم و دانش، به پیشرفت های شگرفی برسند.


ن : شبنم سرچمی
ت : شنبه 17 / 4 / 1393
۳۰ سخن از بزرگان در مورد یادگیری و آموزش

مدتهاست به اين امر پي برده ام كه آموزش دادن يك كار خوب به بيست نفر راحت تر از اين است كه خودم يكي از آن بيست نفر باشم كه مي بايست به دستورات خودم عمل كنم.((ديل كارنگي))


[ ادامه مطلب ] |
ن : شبنم سرچمی
ت : شنبه 17 / 4 / 1393
تاریخ با سوادی

در تعریف سنتی سواد، توانایی خواندن و نوشتن است و یا توانایی به‌کاربردن زبان برای خواندن، نوشتن، گوش‌دادن و سخن‌گفتن. ولی در مفهوم نوین این واژه به سطحی از خواندن و نوشتن که برای ارتباط کافی است گفته می‌شود و یا سطحی که یک فرد بتواند مفهوم را بفهمد و انگاره‌ها و اندیشه‌هایش را تا جایی که بتواند در آن جامعه سهیم باشد، بیان کند. سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو UNESCO) تعریف زیر را داده‌است : «باسوادی توانایی شناخت٬ درک٬ تفسیر٬ ساخت، برقراری ارتباط و محاسبه در استفاده از مواد چاپ‌شده و نوشته‌شده مربوط به زمینه‌های گوناگون است. باسوادی زنجیره آموزشی را که توانایی رسیدن به اهداف، توسعهٔ دانش و پتانسیل، و شرکت کامل در جامعه‌ای بزرگتر را برای یک فرد فراهم می‌کند، دربر دارد.»

تاریخ با سوادی در ایران

 

آمار کلی نرخ باسوادی در ایران طی سال‌های ۱۳۳۵-۱۳۹۰

 

سال ۱۳۳۵ : ۱۵ درصد

 

سال ۱۳۴۵ : ۲۸ درصد

 

سال ۱۳۵۵ : ۴۷ درصد

 

سال ۱۳۶۵ : ۶۱ درصد

 

سال ۱۳۷۵ : ۷۵ درصد

 

سال ۱۳۸۵ : ۸۴ درصد

 

سال ۱۳۹۰ : ۹۱ درصد


ن : شبنم سرچمی
ت : شنبه 17 / 4 / 1393

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.